قدس آنلاین: نام تاریخ اسلام در سه چهار دهه گذشته با نام علامه سید جعفر مرتضی جبل عاملی پیوند خورده است؛ دانشمندی که تجربه کاملاً تازهای را در زمینه تاریخ اسلام در حوزه قم بنیان گذاشت و آثار بیشمارش همواره مورد استفاده استادان، نویسندگان و دانشپژوهان بوده است. ایشان ابتدا با کتاب زندگی سیاسی امام رضا(ع) خوش درخشید. سپس کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص) و بعدها آثار فراوان دیگر... و بهتازگی کتاب سیره امام علی(ع)، سیره امام حسین و امام حسن(ع) را به جهان علم هدیه کرد.
موقعیت چنین مورخی، تا آنجا که به دانش تاریخ او برمیگردد، مورد نظر ماست. برای درک بهتر از عمق اندیشههای استاد سید جعفر مرتضی یک بار به ایشان توجه داریم و یک بار هم به وضعیت «علم تاریخ» در فکر شیعی. علم تاریخ در تفکر شیعی از یک سو ریشه در روشها و دیدگاههای سنتی دارد و از سوی دیگر، با زمان و مکان معاصر خویش ارتباط برقرار کرده است.
ترکیبی از آنچه موقعیت علامه سید جعفر مرتضی با دانش تاریخ میان نجف و قم ایجاد کرده، به علاوه شرایطی که در سالهای پیش از انقلاب، از زاویه دید انقلابی و فرهنگی وجود داشته، میتواند ما را به شناخت تولیدات فکری تاریخی ایشان و جهت گیریهای آن رهنمون شود.
۱) از نظر تاریخنگاری، باید گفت در هیچ کدام از حوزههای شیعی، تاریخ نگاری به عنوان یک علم مستقل شناخته نمیشد.
۲) در عین حال، نوعی تاریخ نگاری سنتی شیعی وجود داشت که کار آن دفاع از تشیع بود و برای این کار روش سنتی خاص خود را داشت. در واقع در چارچوب منازعات قدیمی و مباحثات کلامی ـ تاریخی سنتی بحثها ادامه مییافت. حلقه مهم آن الغدیر بود.
۳) گرایش شرححالنویسی کهن هم بود که در طبقات اعلام الشیعه و اعیان الشیعه تجلی داشت. این روش مدل عراقی و لبنانی داشت و مدل ایرانی، که در اینجا هم آثاری شکل گرفت.
۴) آثاری از مصر، شام و لبنان تولید میشد که به تاریخ نگاه اصلاحی داشت. اینها در تاریخ نگاری شیعه وارد شد اما تأثیر زیادی نداشت. در واقع جامعه سنتی نجف و قم، نمیتوانست عمیقاً از این آثار متأثر باشد، اما بهتدریج آشنا شد. نتیجه آن افزایش یک گرایش تازه در نجف و قم برای نگارش آثاری بود که رنگ اصلاحی در بعد اجتماعی داشت.
۵) نباید از میراث روشنفکری ایران که در انقلاب مشروطه در نجف هم شایع شد غافل بود؛ نوعی نوگرایی که البته تأثیر آنها هم عمیق نیست؛ اما بهتدریج جدیتر میشود.
۶) مجموع این گرایش اصلاحی، تغییرات مختصری در توجه بیشتر به تاریخ ایجاد کرد. در واقع، توجه به تاریخ به عنوان یک منبع معرفتی برای دین شناسی و یا بحث تاریخی برای دفاع از اسلام در برابر اتهامات، سبب نگارش آثار بیشتری در این زمینه شد.
۷) یک بستر تاریخی در افکار پیش از انقلاب بود. تاریخ در این بستر جایگاه خاصی داشت. منازعات مربوط به شهید جاوید و یا کتاب انقلاب تکاملی، سخت مؤثر بود. بخش تاریخی افکار شریعتی هم از بعد انقلابی نهایت اهمیت را به تاریخ داد. علی و زینب و حسین(ع) سوژههای مهمی بودند.
۸) پس از انقلاب احساس شد تاریخ اسلام باید به یکی از محورهای اصلی فکری تبدیل شود. در واقع، نویسندگان انقلابی که حالا در نظام جدید جایگاهی یافته بودند، بسیاری با تاریخ اسلام و کارهای شبه تاریخی، شامل نگاه اسلامی به تاریخ مأنوس بودند. برای نخستین بار درس تاریخ اسلام در دانشگاهها و سپاه پاسداران پس از بازگشایی مطرح شد.
۹) در جریان نظامسازی، تاریخ و سیره نبوی وعلوی یکی از محورهای اصلی بود. در این زمینه، قرار شد از منابع تاریخ اسلام و سیره استفاده شود. نگاه تاریخی در مباحث مربوط به حکومت اسلامی هم که از زمان امام(ره) جدی گرفته شده بود، بیشتر شد. درس فقه آقای منتظری در این زمینه نگاه تاریخی داشت و حاصل آن چندین مجلد درباره حکومت اسلامی بود که نوعی نگاه فقهی ـ تاریخی بود.
۱۰) تشیع انقلابی که شریعتی باب کرده بود و بخشی از نیروهای انقلاب با آن انس داشتند و به خصوص از وقتی که جنگ هم مطرح شد، جدیتر شد. نوعی از تشیع علوی یا انقلابی در آثار بسیاری از نویسندگان دوره انقلاب وجود داشت. این وجه هم در تاریخ بود و هم در ادب.
مجموعه عوامل فوق در حضور علامه سید جعفر مرتضی در مسیر علم تاریخ به سبک خاصی که داشتند، مؤثر بود.
به طور کلی باید بگویم آقای مرتضی، حاصل سه مکتب فکری بود. یکی مکتب لبنان که ادبیات نگارشی ایشان و انس و الفتش با آثار آن دیار، علاوه بر تربیت در دوره کودکی، میراث آن دوره است. دیگر نجف که چند سالی در آنجا مانده و تحصیل کرده بود. سوم مکتب قم که در آنجا هم تحصیل و تحقیق داشت. در نجف گویا یک اثر ادبی هم چاپ کرده بود.
در قم بیش از همه با سه استاد همنشین بود. آیتالله سید مهدی روحانی، آیتالله احمدی میانجی و آیتالله میر محمدی. از طریق آنها با جمعی از دوستان آنها مانند آیتالله شبیری زنجانی، آیتالله آذری و شماری دیگر در ارتباط بود. گاه در جلسات درس آنها هم شرکت میکرد. به نظرم و در کل، بیشتر تحت تأثیر آیتالله روحانی بود. تا زمانی که ایران بود، همه آثارش را قبل از چاپ به آقای روحانی و احمدی میداد. در بسیاری از آنها به ایشان اشاره کرده است. آقای روحانی مرد دقیقی بود. استاد سید جعفر که نبوغ خاصی داشت، متون را زیاد میخواند و در تدوین مطالب بسیار سریع بود و البته از نظرات آقای روحانی و آقای احمدی استفاده میکرد.
به هر حال به نظرم یک ویژگی مهم ایشان همین بود که حاصل این سه مکتب بود. خودشان میگفتند یادداشت نویسی پشت کتابها را از آثار سید عبدالحسین شرف الدین یاد گرفتند.
نکته دیگر این است که آقای سید جعفر وقتی اوایل دهه ۵۰ به ایران آمد، قم در یک دوره فعالیت علمی بود. آن زمان دارالتبلیغ فعالترین مرکز فرهنگی بود. مجلاتی داشت. شماری از ایرانیهای مقیم عراق هم که از آن کشور بیرون رانده شده بودند، یک تجربه جدیدی را برای نشر آثار عربی در پیش گرفتند که نمونهاش مجله الهادی بود. سید جعفر با اینها هم کمابیش کار میکرد. نخستین اثرش حیات سیاسی امام رضا(ع) به عربی در بیروت و توسط دارالتبلیغ چاپ شد. شاید اندکی قبل یا بعد از آن کتاب حدیث الافک را چاپ کرد که قدرت نقادی تاریخی خود را در هر دو اثر نشان داد. استاد سید جعفر در دو اثر یاد شده به ما ثابت کرد که استاد تاریخ است. به هر حال، ایشان در یک فضای پرنشاط فعالیت نگارشی خود را آغاز کرد.
اما وقتی انقلاب اسلامی شد، زمینه برای ایشان فراهم شده و اوضاع کلی فرهنگی سبب شد راحتتر افکار و اندیشههای ایشان رواج یابد. در این فضا بود که زمینه برای فعالیتهای سیرهای علامه فراهم شد. وقتی من با ایشان آشنا شدم، مشغول غلط گیری مطبعی مجلدات اول الصحیح من سیره النبی بودند. زمانی هم که چاپ شد، جای آن بسیار خالی بود. چون در میان شیعیان، کار جدی روی سیره نشده بود.
به علاوه، آقا مرتضی نقادانه کار میکرد، اما کثرت تتبع، نقادی سندی و متنی و حدسهای تند و تیز ایشان، راه را برای اظهارات جدید فراهم میکرد. به همین دلیل الصحیح خیلی تأثیر گذاشت.
تأثیر تاریخ اسلامی ایشان، در آموزش درس سیره به نخستین دانشجویان رشته تاریخ دانشگاه تربیت مدرس هم بود. آنها هر هفته به قم میآمدند و روزی را در خدمت ایشان بودند.
اما تأثیر دیگر ایشان را میتوانم نقش ایشان در نظام سازی پس از انقلاب بگویم. آن زمان سازمان امور اداری و استخدامی کشور به دنبال اصولی برای اسلامی کردن نظام بود. ایشان بر اساس نیاز موجود، متون قدیم را میخواند و میکوشید تا در زمینه تأسیس نظام، اصولی را استخراج کند.
آقای مرتضی بیشتر اوقات خندان بودند، به هیچ وجه ندیدم از کسی بدگویی کنند. سخت میهمان نواز بودند. بنده جرئت انتقاد از ایشان را به آسانی داشتم و هرچه میخواستم میگفتم. در سفرهای متعددی با ایشان بودم. سؤالات متفاوتی در مسیر میپرسیدند و اگر نمیدانستم خودشان توضیح میدادند. احترام ایشان به بنده و اعتمادشان البته جالب بود. این روش شاگرد پروری استاد ادامه سیر اندیشه وزی ایشان بود.
نظر شما